چین تافته جدا بافته
چین یکی از بزرگترین تولیدکننده های جهان به شمار میرود که تاثیر تولید ناخالص داخلی( یا همان GDP ) بر همهی کشورها اثر میگذارد. دلیل اصلی این موضوع هم بدین صورت است که بیشتر کالاهایی که توسط چین تولید میشود از دست کالاهای اساسی یا ضروری است که غیر کشسان هستند و تمامی کشورهایی که از چین واردات دارند معمولا کالاهای اساسی را دریافت میکنند. به همین دلیل شناخت سیاستهای پولی چین برای داشتن دید کلی به اقتصاد جهانی کمک کننده است.
سیاستهای پولی برای همه بانکهای مرکزی یکسان است اما اینکه این سیاستها به چه میزان بر روی نرخ تورم، رشد اقتصادی و اشتغال اثر میگذارد، با توجه به شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هرکشوری متفاوت است .
از سال های گذشته سیاست های پولی چین دچار تغییرات قابل توجهی شده است اما مقالات خیلی کمی به اثر بلندمدت سیاست های پولی بر رشد اقتصادی چین پرداخته اند. هدف این مقاله بررسی اثر نرخ بهره و عرضه ی پول (M2) بر رشد اقتصادی چین است .
برای بررسی رابطه بین سیاست پولی و رشد اقتصادی چین که با تولید ناخالص داخلی واقعی چین اندازهگیری میشود، از آزمون های مختلفی استفاده شده است و نتایج به ما نشان میدهد که هم عرضه پول و هم نرخ واقعی ارز باعث تولید ناخالص داخلی واقعی چین میشوند، در حالی که برای نرخ بهره واقعی اینطور نیست.
نمودار نرخ بهره چین
نتایج بلندمدت نشان داده است که گسترش عرضه پول (و افزایش نقدینگی)باعث رشد تولید ناخالص داخلی واقعی چین میشود. نرخ بهره بالاتر و کاهش ارزش ارز هر دو مانع رشد اقتصادی چین می شود. در نهایت، نتایج آزمونها نشان میدهد که رابطه بین عرضه پول، نرخ ارز موثر واقعی و نرخ بهره واقعی با تولید ناخالص داخلی واقعی چین یک رابطه با ثبات است.
رابطه GDP و عرضه پول
عرضه پول اندازه گیری شده در M2 تنها حدود 69.6 میلیارد دلار یا 36.4 درصد از تولید ناخالص داخلی اسمی (GDP) چین در سال 1980 بوده در حالیکه در 2020 حدود 31122 میلیارد دلار یا 211.9 درصد از تولید ناخالص داخلی اسمی آن بوده است. در این بین، چین اصلاحات اقتصادی مختلفی را طی کرده است.
نتایج مقالات نشان میدهد که برای مدت طولانی بانک مرکزی چین از رشد M2 به عنوان ابزار اصلی برای حمایت از رشد تولید و کنترل تورم استفاده کرده است.
مقاله دیگری دریافته است که شوک سیاست پولی تأثیرات قابل توجهی بر تولید و تورم چین دارد، اما نه بر چرخه تجاری چین. در واقع سیاست پولی ممکن است محرک اصلی رشد اقتصادی چین نباشد. دلیل ناکارآمدی سیاست نرخ بهره چین ممکن است بازار مالی ناقص و کنترل نرخ بهره در چین باشد.
نرخ تورم چین
بر اساس نتایج، میتوان نتیجه گرفت که هم عرضه پول و هم نرخ ارز در پیش بینی تولید ناخالص داخلی چین مفید هستند، در حالی که نرخ بهره واقعی چنین نیست. این احتمالا به این دلیل است که نرخ های بهره چین قبل از سال 2003 به طور کامل توسط دولت چین کنترل می شد و در محدوده ای که پس از سال 2003 توسط دولت چین برای حدود 10 سال تعیین شده بود تغییر می کند. به عبارت دیگر، نرخ بهره چین در بیشتر زمانهای دادههایی که استفاده شده است، کاملاً توسط نیروی بازار تعیین نمیشد.
از طرفی ضریب نرخ ارز نشان میدهد کاهش ارزش یوان به رشد آن در بلندمدت آسیب میزند که نشان دهندهی این است که افزایش عرضه پول، رشد چین را تقویت میکند، در حالی که افزایش نرخ بهره واقعی باعث کاهش آن میشود.
نتیجه گیری
چین می تواند برای حمایت از رشد اقتصادی خود، گسترش M2 را ادامه دهد. با این حال، چین باید به نسبت M2 و GDP خود توجه کند. این به این دلیل است که اندازه نسبت M2 و GDP چین در حال حاضر بزرگ شدن است.
برای مثال، نسبت M2 و تولید ناخالص داخلی چین در سال 2020 حدود 175 درصد است که از نسبت M2 و تولید ناخالص داخلی بیشتر کشورها بیشتر است. دوم، نرخ های بهره چین از حالت بسیار کنترل شده تغییر کرده است.
نرخ بهره واقعی بر تولید ناخالص داخلی واقعی بر اساس تئوری استاندارد در بلندمدت تأثیر می گذارد.از طرفی بیشتر صادرات چین کالاهای ضروری یا اساسی هستند که تمایل به کالاهای غیر کشسان دارند. در نتیجه وقتی ارزش پول چین کاهش مییابد، حجم صادرات نسبت به تغییر قیمت حساسیت چندانی ندارد و در نتیجه ارزش صادرات و تولید ناخالص داخلی چین کاهش مییابد. از این رو، چین باید روی تعدیل نرخ ارز با قیمت منصفانه خود تمرکز کند یا اجازه دهد که نرخ ارز شناور شود و در بازار تعیین شود. علاوه بر این، چین باید به تدریج بخشی از تولید را به محصولات پیشرفته تر تغییر دهد. در نهایت، یافته های این مطالعه نشان می دهد که تغییر چارچوب سیاست پولی چین به طور کلی موفقیت آمیز و پایدار است.
منابع :
پیوند یکتا